
برو
چـــــون مــرا دیدی بعشقت مبتلا، رفتی بــرو
چـــون بـــدانستی که میخواستم ترا رفتی برو
هــرچـه گفتم من نیگوئی ترک مـا گفتی بگو
هـــرچـــه کـــردم التماس و اتجــاه رفتی برو
پشت پـــــا بر عهد و بر پیمان زدی وزپیش مــا
راست ســوی خصم کجــــرفتار مـا رفتی برو
گــــر بسوی مـدعی رفتی چه غم یا سوی غیر
از بــرمـــا چــونــکه رفتی هـر کجا رفتی بـرو
بــار دیــگـــرنزد ما گــر آمـدی خوش آمدی
ور دو بـــاره نیــز رفتی خوش بجـــا رفتی برو
نه خــدا حافظ بمن گفتی و نه کـــردی وداع
وز بـــرم بیگانـــه وار ای آشـنــا رفتی بــــرو
جــاوید ی خود را به این زودی چـرا بردی زیاد
ورنـــه خـــود دانی نمیگویــم چــــرا رفتی بـرو

نظرات شما عزیزان: