زبان سخن شما آنچه را در جای گفته نتوانستید انجا بگوید
دولت کرزی شرمندهء کابینه شدیم دولت کرزی ... در بست فروخته شده ایم دولت کرزی این چور تو بد قسم مرا کشته، خدایا!...محتاج زر و کان تو ام دولت کرزی دوزدی گری و معرفتت ورد زبان است... چیزی که عیان است چی حاجت به بیان است قرض های کلانی که گرفتی تو ز مردم .... از مهر و صفای دلت ای دوست نشان است هر چند زدی قفل کلانی تو به هر بانگ...دگیر ندهی وام به صد عذرو بهانه اما جهت برق رسانی تو به برچی .... کردی سویم از راه کرم وام روانه از خانه چراغی که روا بود ستاندی ... با برق نیمه روزه هزار دل تو تپاندی تاریک شده از لطف وجود تو ای برچی .... نی روشنی ماندست و نی برق خصوصی خاموش شده کابل ولی، برچی چنان کور.... پورنور شده یک ارگ و یک خانهء خلیلی وقتم نشود زایع برای صف دیزل ... تا غر بزند بر سرمن مادر دختر هر روز نسوزد موتور پنکه و یخچال... تا بابت پولش بشوم غمگین و حیران جاوید بیبن کشور ما نور فشان است .... گاهی خلیلی خر و گاهی دیگران است شرمنده ام البته ازین کار که دائیم .... دستم به گدایی به سوی مردم جاهل جنايتكار جنگي را نه بيني
به كرزي گفت روزي عيب جويي كه در باب ستمكاران چه گويي
سر وكار تو با چرسي وبنگي است نشستت با جنايتكار جنگي است
به جاسوسان خارج تكيه از چيست مگر درمملكت مرد هنر نيست
مگر مردان كاري را وبا برد سگ ديوانه , مكتب خوانده را خورد
تملق پيش غرب و شرق تاكي تجاوز بر حقوق خلق تاكي
به پاسخ گفت كرزي با لوندي افندي جان افندي جان افندي
چه ميگردي به پشت مجرم جنگ هرات وپكتيا وبلخ و سالنگ
جنايتكار جنگي در ميان نيست نياز پرس وپال وامتحان نيست
همه خوي پلنگي را زدودند تو پنداري ز اول ميش بودند
فهيم ما كه سردار است وغازيست دل و دست وزبان او نمازيست
يكي , هم كاسه لوي درستيز تفنگش را نهاده در پس ميز
نه دزد گردنه نه رهزن مال مكرر حج رود امسال و هر سال
وزير برق ديگر جنگجو نيست ورا جز خدمت خلق , آرزو نيست
سران دين , رباني و سياف پس پيري گرفته راه انصاف
توقف داده هاوان وسكر را مبدل ساخته پالان ای خر را
خليلي , انوري , سوگند خوردند تعهد نامه رسمي را سپردند
كه از جنگ خيابان دست گيرند وزارت يا ولايت را پذيرند
***
به گلب الدين كه كابل را تبه كرد و چنگيز مغول را رو سيه كرد
امير ا لمومنين و امت او وزيران و سران دولت او
سر انبان رحمت را گشوديم برادر هاي خود عفو نموديم
وطن را خانه اغيار كرديم عدالت را گل وگلزار كرديم
جنايتكار جنگي را نه بيني دگر خوي پلنگي را نه بيني مامور دولت مامور دولت شدم دستم دراز است پیش او با دو صد و ده روپی پولی که می گیرم کنون گرشوم بیمار کی پولم به درمان می رسد درخوراک و خرج منزل هم بسی در مانده ام با چنین اوضاع کی کارم به سامان می رسد؟ یک طرف بقّال گوید چوب خطّت پرشد است مجرمم زان سو دگر چون شیر غرّان می رسد میوه را باید نگاهی کرد واز پیشش گذشت حال کی دستم به ران مرغ بریان می رسد؟ بهر دانشگاه کابل پول میخواهد زمن بهر کیف و کفش خود مرضیه گریان می رسد مادر اولادها از بهر خرج و برج خود گاه با ناز و ادا گاهی شتابان می رسد کرولا و تیوتا گر دارند، از ما بهتران من نمی دانم که کی دستم به پیکان می رسد؟ گر اروپا می رود همسایۀ ما دم به دم پول من تا رفتن ده افغانان می رسد مامور دولت مامور دولت شدم دستم دراز است پیش او با دو صد و ده روپی پولی که می گیرم کنون گرشوم بیمار کی پولم به درمان می رسد درخوراک و خرج منزل هم بسی در مانده ام با چنین اوضاع کی کارم به سامان می رسد؟ یک طرف بقّال گوید چوب خطّت پرشد است مجرمم زان سو دگر چون شیر غرّان می رسد میوه را باید نگاهی کرد واز پیشش گذشت حال کی دستم به ران مرغ بریان می رسد؟ بهر دانشگاه کابل پول میخواهد زمن بهر کیف و کفش خود مرضیه گریان می رسد مادر اولادها از بهر خرج و برج خود گاه با ناز و ادا گاهی شتابان می رسد کرولا و تیوتا گر دارند، از ما بهتران من نمی دانم که کی دستم به پیکان می رسد؟ گر اروپا می رود همسایۀ ما دم به دم پول من تا رفتن ده افغانان می رسد رئیس بانک ملی بنده با این طول و پهنا عذرخواهی می کنم
ای هارون طنز گو گردن کلفت
جرگه ای از بی سوادان باز آید غم مخور»// پس برادرها شوند زارو پشیمان غم مخور
« دردم از یار است و درمان نیز هم»// شکوه دارم از خود و اوضاع کابل نیز هم میوه شد چون کیمیا، کمیاب و نایاب و گران// آلوزرد و گوجه و سیب گلابان نیز هم
به دنبال شوهر
منبع تصاویر http://hydari44.blogfa.com/ تلویزیون نگاه بخشی هوا شنا سی اش اعلان کرد که این هفته شهر کابل با را نی است با مردم شهر کابل هوشتار داد که باید لباس گرم داشته باشید تا سرما نخورید منم یکی از شهر وندی مقیم کابل با خودم گفتم باید لباس گرم داشته با شم مبا دا سر ما بخورم دوا وداکتر از بی پولی نمیشه رفت از آن طرف این طرف از دوستان کمی پول پیدا گردم و تصمیم گرفتم بروم شهر لباس گرم بخرم تا این که روز دو شنبه تاریخ بیست هشت ده با یک موتر کهنه سوار شدم پیشی سینما پامیر تا شدم طرف با زار مندوی می رفتم که نا گهان صدای موتر های پولیس ملی واردوی ملی را شنیدم پیشی سینما پامیر امدم که مردی خودش را منفجیر کرد و چشما نم یک دفعه کور شد چند لحظه ماندم دیم فیری را کیت می شنوم و موتر های آب پاش به صدا در آمده جیغ می کشد وطرف قروشگاه افغان در حرکت است کلی شهر کابل از آمدم های که هر روز آن جا بودند خالی شده بود منم راهی دیکه نداشتم داخلی یک جوی آب خواب کردم تا دو ساعت این اولین بار بود جنگ را در شهر کابل دیدم شهر کابل هر لحظه اش مرگ است دوستان شهر کابل آمدید مواظب خود تان باشید.. هر چند حملات هماهنگ و بی سابقه هفته گذشته طالبان در کابل روی طرح گفتگوی دولت با مخالفان در کنفرانس لندن آب سرد پاشید، اما پا پیش گذاشتن گلبدین حکمتیار، جنگ سالار متلون و یکی از سه رهبر اصلی مخالفان مسلح دولت، روح تازه ای به طرح مذاکره دولت با مخالفان خواهد دمید. حکمتيار که سابقه طولانی تغییر جهت را دارد و زمانی نیز بر علیه طالبان، متحدین کنونی اش جنگیده است، اینک از امکان گفتگو با حامد کرزی، رییس جمهور سخن به میان آورده و نقشه راه برای آشتی سیاسی را مطرح کرده است. دیروز۲۳ دلو۱۳۸۸ مردم کابل ( افشار) همه عزادار بودن فاجعه افشار یک فاجعه انسانی بود.
اجسادشهدای افشار که بعداز مدتی از گورهای دستجمعی بیرون
آورده شدند وتوسط مردم وخانواده های دفن شدند
یاد وخاطره شان گرامی باد!
با میان: ( عرض جغرافیایی 50 ـ 34 درجه شمالی وطول جغرافیایی 50 ـ 67 درجه شرقی ) ولایتی در مرکز افغا نستان با مسا حت 6757 مایل مربع وجمعیت در حدود 285 هزار نفر، شهری به همین نام مرکز اداری این ولایت است. شهر با میان درارتفاع 8200 پا از سطح بحر ودر حدود 205 مایلی شمال کابل واقع شده است. با میان قسمتی از هزاره جات است.( منا طق کو هستانی در مرکز افغا نستان که عمد تآ هزاره ها در آن جا سا کن اند) . ولایت با میان به خاطر دو مجسمه بودا که به ترتیب 120 و 175 پا ارتفاع دارند، شهرت فراوان وجهانی دارد. ( اما این دو اثار تاریخی ویکی از شگفتی های جهان توسطه گروهی نا لایق طالبان .در زمان زما مداری آنها از بین برده شد ) .تاریخ ساخت آن ها بین قرن سوم تا پنجم قبل از میلاد تخمین زده شده است. این دو مجسمه روی یک صخره کنده کاری وسطح شان گچبری شده اند. اگر چه در طول جنگ های متمادی در دوران های گذشته خسارت های زیادی به این دو مجسمه ها وارید آمده است. اما هنوز طرح گچبری سطح آن، ورنگ دیوار های آن باقی مانده است. خانه هایی که بر دیوار 300 پایی آن به شکل خانه های زنب.ر عسل ساخته شده است وزمانی راهب های بودایی در آن ها ساکن بوده اند، هنوز قابل استفاده است. پیکر تراشی ونقاشی های این مجسمه ها آمیزه یی از هنر آسیای مرکزی، ایران .هنر کلاسیک ارو پا می باشد. بلخ: (عرض جغرا فیایی 46 ـ 36 درجه شمالی .طول جغرافیایی 54 ـ 66 در جه شرقی) ولایت در قسمت شمال افغا نستان با مسا حت حدود 633 .4 مایل مربع وبا جمعیت 570 هزار نفر. مرکز اداری این ولایت شهر مزار شریف است که که بر اساس احصاییه 1978 حدود 103 هزار نفر جمعیت دارد.در این شهر مزاری وجود دارد که افغان ها معتقد ند آن جا مد فن حضرت علی ( ع ) است. شهرک بلخ در کنار رود خانه بلخاب در حدود 14 مایلی غرب مزار شریف واقع شده است. نام بلخ شکل تغییر یافته همان باکتر یایی باستانی است. بر اساس افسانه های محلی، شهر بلخ توسطه بلخ ابن بالغ بن سامان ، بن اسلام ، بن سام ، بن نوح ساخته شده است. اما زر تشتیان مدعی اند که شهر بلخ زادگاه زر تشت می باشد، وبنای این شهر توسطه شاهان آریایی ؛ به ویژه « بخدی » با کیو مرث. بنیانگذار سلسله پیشدا دیان ، گذاشته شذه است. در سال 320 قبل از میلاد این شهر به تصرف نیرو های اسکندر کبیر در آمد و پایتخت یو نای شهر با کتر یا شد.در قرن دوم قبل از میلاد چا در نشینان ترک به آن جا هجوم برده ونام آن را تخا رستان گذاشتند. بعد از آن کو شا نیان و سلسله های دیگر بر آن حکومت کردند. نیایی جد خوانده معروف به بر مکیان، وزیر در بار عبا سیان 803 ـ 781 بر مک { به معنای راهب } از اهالی بلخ بوده است .تیمو چین ( که معروف به چنگیز خان ) 26 ـ 1206 این شهر را ویران کرد. اما در زمان تیموری ها در قرن 15 دوباره باز سازی شد. در سال 1480 مقبره حضرت علی در جایی که هم اکنون مزار شریف فرار دارد، کشف شد. وبلخ به تدریج اهمیت خود را از دست داد. اما این شهر به دلیل قدمت تاریخی که دارد، مادر شهر ها ( ام البلاد ) نامیده می شود باکتریا اسم کشور شا هنشاهی باستانی در شمال هندو کش وجنوب سیحون « آمو دریا » که پا یتخت آن شهر با کتر ( بختره ) در نزدیکی بلخ فعلی بود. پس از فتح باکتریا توسطه کوروش کبیر، این سر زمین جزء مستعمرات اسکندر مقدونی ( 331 قبل از میلاد ) وجا نشینانش گردید. کاوش ها حفاری های انجام شده، تعداد زیادی از نمونه های کاری، پیکره تراشی به سبک معماری یو نان قدیم وسا ختمان های متعلق به قرن سوم تا اول قبل از میلاد از زیر زمین این مناطق بیرون آورده شده است . در قرن شش باکتریا به کنترل ترک ها در آمد ویک قرن بعد مسلمانان عرب به آن جا هجوم بردند. افغان ها ی نا سیو نا لیست ریشه تاریخی افغا نستان فعلی را بر گرفته از همین شا هنشاهی می داند ( ر. ک به بلخ آریا نا ) بند امیر: ( عرض جغرا فیایی 50 ـ 34 در جه شمالی وطول جغرا فیایی 12 ـ 67 در جه شرقی ) رشته یی از پنجه حوضچه یا در یا چه شفاف است که درسمت شمال کوه بابا در ولایت با میان قرار دارد . این حوضچه ها با جاری شدن آب از حوضچه مرتفع تر به حوضچه پا یین تر که به صورت متوالی وپشت سر هم قرار گرفته اند، ایجاد می شود. بر اساس داستان های محلی بند امیر توسطه حضرت علی ( ع) ساخته شده است . بنا بر این کلمه « امیر » به حضرت علی بر می گردد. نه حا کمان افغا نستان . بند امیر نام رود خانه یی نیز هست که از بند امیر سر چشمه گرفته است ودر مسیر جنوب غرب وارد دره ی یکه ولنگ می شود. از آن جا به سمت شمال شرق وسپس شمال جریان پیدا نموده وبه رود بلخاب در دشت های تر کستان پخش می گردد. سا کنان قریه هایی که در قسمت با لای مسیر این رود خانه قرار دارند، به ویژه دره یکه ولنگ، هزاره های دایزنگی می باشند ( ر. ک به هزاره ). چغچران:
( عرض جغرافیایی 31 ـ 34 درجه شمالی و15 ـ 65 درجه شرقی ) شهر کوچکی که در اوایل دهه 1960 نزدیکی یک فلعه ( قصر ) ساخته شد . ومرکز اداری ولایت غور است . چغچران در نزدیکی هریرود در ارتفاع حدود 7 هزار پا قرار دارد، که در زمستان هوای سرد وسوزانی دارد. زمین های کشاورزی در این منطقه توسط رود خانه های هریرود ومرغاب آبیاری می شود. پرورش دام شغل اصلی وعمده ساکنان این دیار، ( تاریخی ) که اکثر تایمنی می باشند، است. چغچران سر زمین شا هان غوری، که از قرن 11 تا 13 به آمپرا طوری وسیعی که از شرق ایران تا دهلی در هند واز جنوب مرو تا خلیج فارس گسترده بوده. حکومت می کردند.( ر. ک به سلسه غوریان ) بزکشی: در تمام کشور های جهان بازی های ملی وجود دارد، از کاو بازی گرفته تا بازی وچشن های دیگر آتش، یخ، اما در افغانستان بازی به نام بزکشی هست که بی نهایت خطر ناک با چنتا اسب با یک بز سر بریده در یک میدان کلان، از یک جای مشخص آن فرد سوار در اسب بز را با یک دستش از زمین بلند می کند با یک نقطه مشخص به نام دو ( که همان دایره ی کلان باشد ) می اندازد، بز کشی نوعی بازی ملی افغا ن ها که خواستگاه آن آسیای مرکزی است. این بازی در ابتدا میان ازبک ها ترکمن ها تاجیک ها ی شمال افغا نستان رواج داشت. معنای بز کشی ربودن بز است که دو گروه تیمی اسب در مقابل هم قرار می گیرند وجسد بز ویا گو ساله را که در وسط زمین گذاشته شده بر می دارند بعد از بر داشتن آن در حال تیم رقیب تلاش در گرفتن گوساله یا بز را دارد باید دور میدان را دور زده ومجد آ آن را در مرکز زمین در جای قبلی اش بگذارند. چپ انداز،بازی کن ماهر وچیره دست است که باید گوساله وبز بی سر را نگه دارد. جایزه نقدی به کسی یا تیمی داده می شود که امتیاز لازم را آورده باشد . بازی مزبور معمولآ در تعطیلات بزرگ وتولد شاه بر گزار می شدند( اما دوران شاهی به پا یان رسید حا لا تبدیل به یک بازی ملی شده است ) این بازی سنتی حتی در میان ازبک های مها جر در پا کستان نیز از محبوبیت خاص بر خور دار است. دانشگاه کابل: دانشگاه کابل در سال 1932 با یک مکتب دوا سازی، با همکاری استادان فرانسوی وترکی ایجاد شد، یکی از مهترین موسسه های آموزشی در افغا نستان فا کولته های حقوق وعلوم سیاسی ( 1938 ) علوم طبیعی ( 1941 )، اقتصاد ( 1957 )، تعلیم و تربیت ( 1992 )، انجینری ( 1963 ) وفارسی ( 1963 ) بعدآ به دانشگاه کابل اضافه شد.دانشگاه کابل با تعیین رییس آن از سوی وزیر تعلیم وتربیت وایجاد یک شورای آکادمیک در آن، از رسمیت بر خور دار گردیده ودر سال 1965 قا نونی که استقلال اداری دانشگاه وانتخابی بودن رییس آن را فراهم آورد، به تصویب رسید. زمین دانشگاه کابل به کمک مالی آمریکا در سال 1964 ودو سال بعد پل تخنیک به وسیله روس ها ساخته وبه سیستم تحصیلات عالی پیوست. فا کولته های مختلف دانشگاه کابل از سیستم های آموزشی متفاوت بهره گرفت وفا کولته های آن توسطه دانشگاه های مختلف دنیا حمایت شد؛ به عنوان مثال بخش های زراعت، تعلیم و تربیت وانجینری توسط دانشگاه های آمریکا، حقوق وعلوم سیاسی توسط فرانسوی ها حمایت می شد. فا کولته های ساینس واقتصاد را یک کنسر سیوم آموزشی آلمان تحت پوشش گرفت والهیات هم به دانشگاه الا زهر مصر پیوست. فارغ تحصیلان دانشگاه کابل این فرصت را می یافتند که در یکی از موسسه های آموزشی جهان، که دانشگاه کابل عضویت آن را داشت ادامه تحصیل بدهند. در دهه 1960 دانشگاه کابل محل سخنرانی سا ستمداران ودر واقع به آموزشگاه کادر طیف های مختلف سیاسی تبدیل شده بود، نیمی از دانشجویان ومحصلان در خوابگاه خود دانشگاه زندگی می گردند ورهبران احزاب اسلامگرا، مارکسیست ها وا نا سیو نالیست ها از همین جا پا به عرصه سیا ست گذاشتند. آن ها با ایراد سخنرانی های مکرر ضمن بالا بردن سطح مهارت خود در سخن گفتن، نا آرامی های دانشگاه را نیز هدایت می کردند. روند گرایش سیاسی محصلان سبب شد تا دولت در سال 1968 فعالیت سیاسی در محیط دانشگاه را ممنوع کند. بعد از کودتای هفت ثور دوره های آموزشی دانشگاه کابل مطابق سیستم شوروی تغییر وزبان روسی زبان مورد علاقه محصلان در دانشگاه. ادامه جنگ سبب شد که دولت نیاز به نیرو های جنگی، فارغ تحصیلان دانشگاه کابل را مستقیمآ به جبهه های جنگ بفرستد، این سیاست در کاهش شدید دانشجو یان اثر منفی به جا گذاشت 70 در صد دانشجو یا باقی مانده را دختران تشکیل می دادند واز مجموعه 800 استاد در سال 1970 فقط 350 استاد در سال 1980 مشغول تدریس در دانشگاه بودند، دخالت در امور دانشگاه باعث اعتراض های شدید و مکرر دانشجویان گردید. داکتر نجیب الله در سال 1990 کوشید تا اصلاحات مارکسیستی را از دانشگاه بر داشته وسیستم آموزشی قدیم را دو باره احیا کند ( ر_ ک تعلیم وتربیت وپل تخنیک کابل) دانشنامه تاریخ افغانستان لودویک دبلیو آدامیک؛ نویسنده واستاد مطالعات خاور نزدیک دانشگاه آریزونا تاکسون.. نام واقوام هزاره در سر زمینی بنام افغا نستان یک نام آشنا و با ور صد در صدی است که اذ هان خیلی از پژو هشگران واصحاب اند یشه را به خود جلب کرده است اما در بین این اصحاب اختلاف های زیاد است. بعضی این قوم را به مغول نسبت می دهد وبعضی به چنگیز خان، نظری این دانشمندان هزاره کمی آدم خواننده را گیج می کند وآدم دقیق گفته نمی تواتند که این قوم بنام هزاره از باقی ماندی مغول است یا چنگیز خان، اما هزاره کلمه ای است فارسی، یعنی اشیائی که شمارش آن به هزار رسد که در عربی آن را الف ( یعنی هزار) گویند، وهزار مر حله ای است از اعداد. ولی کلمه ( هزاره) اسم است برای یک قوم ویک عشیره، که اکثریت آنان در منا طق مرکزی افغا نستان به نام هزاره جات یاد می شود بودو باش دارد. هزاره ها از نگاه قومی، دومین کتله بزرگ قومی جامعه افغا نستان را تشکیل می د هند، که اکثریت شان در مناطق شمال وشمال شرقی کشور افغا نستان زندگی می کند از نگاه در صدی بیش از5 27 در صد جامعه را« در افغا نستان » تشکیل می دهند، علاوه بر سا حات مرکزی وشمال شرقی وشمال در اکثر شهر های بزرگ افغا نستان به شکل پرا کنده وحتی نا م بدل زندگی می کنند. اما فعلآ در تمام نقاط افغا نستان بخصوص در شهر های بزرگ افغا نستان از جمله، کابل پا یتخت ومزار شریف، هرات، قند هار، پخش شده اند، هم اکنون جمعیت کلانی از مردم هزاره در کشور های همسا یگان ایران و پا کستان زندگی می کند و تا بعیت آن کشور ها را قبول کرده اند، هزاره های مقیم ایران به « خاوری ها » مشهورند. ( محمد اسحق اخلاقی می گویند، هزاره ها در اصل اقوام مغول تباری هستند که در فاصله قرنهای سیزده تا پانزده میلادی 7 تا 9 هجری از حدود کاشغر وختن روی به دامنه های جنوبی رشته کوههای هندو کش نهاده ودر بخشهای شمالی وغربی رود های هلمند وترنک یعنی از دامنه هندوکش وکوه بابا گرفته تا هرات واطراف هریرود سکنی کزیدند، نام هزاره نشان از واحد نظامی مغولی که هزار سواررا در بر می گیرد دارد، غوریها که سا کنان اصلی این خط بودند گذشته از پاره از خصوصیات نژادی خود زبان پارسی را نیز به هزاره ها ارزانی داشتند) زبان اکثریت قاطع هزاره ها، فارسی وبا لهجه هزاره گی است، ولی هزاره های شهری ونیز هزاره های شمال، وشمال شرقی، وشمال غربی، لهجه فارسی متفاوت با لهجه هزاره های هزاره جات دارند.قوم هزاره، متشکل از قبایل وطوایف متعددی است. این قبایل در عین اینکه ریشه واحد دارند خصو صیت رفتاری، گفتاری مخصوص به خود را دارند، طوایف عمده هزاره ها عبارتند از: دایزنگی، دایکندی، دای فولاد، دای میرداد، دای قوزی، دای میرک، دای چوپان، دای ختای، دای مرگان، دای زینات، لعلی علیداد سیری در هزاره جات... مردم هزاره از نژاد زرد محسوب شده ومنشا ء ترک و مغولی دارند، در این که پیشینه تاریخی هزاره ها به کجا وبه کی بر می گردد، اختلاف نظراتی بین پژو هشگران وجود دارد، عده ای گفته اند که هزاره ها از سا کنان بومی افغا نستان هستند واز دیر باز در هزاره جات فعلی زندگی می کرده اند اما بیشتر محقیقین هزاره ها را غیر بومی می دانند، به عقیده ای این پژو هیشگران هزاره ها باز ماند گان لشکریان مغول_ که مرکب از مغول ها وترکهای آسیای میانه « ترکیه فعلی» می باشند. آنچه در بین مردم هزاره شایع است وآنان به آن تکیه دارند این است که خود را از تبار قوم مغول که بخشی از زرد پوستان است می دا نند، چون مردم هزاره تاریخ مدون وروشنی نداشته اند تا بیان کننده سوابق شان باشد. واحتمال زیاد بر این است که این نظر از اجداد مان سینه به سینه انتقال پیدا کرده وبرای نسلهای بعد رسیده باشد چنانچه تاریخ اقوام وملل اکثرآ چنین است که از نسلهای قبلی به نسلهای بعد انتقال پیدا کرده است. پس هزاره عبا رتند از اخلاف وفرزندان مها جرین عساکر مغول ها ویا ترک مغول ها که توسطه چنگیز خان ویا یکی از پیروان وی که در ایران ویا آسیای مرکزی حکومت می کرد ومنا طق فعلی هزاره جات جا یگزین شده بودند. اما سا کنان اصلی هزاره جات اوقو حش هزاره جات که پیش از چنگیز خان ویا مغول ها برای اشغال منا طق مرکزی درآن می زیستند مثلآ در منشأ هزاره ها سهیم نبوده اند. در مورد « تاریخ پیدایش هزاره» تیمور خانوف می نویسد: ظا هرآ دیده می شود که ملت هزاره در اواسط قرن چهاردهم میلاد شکل گرفته اند، حقیقتآ این تشکلات در سر زمین هزاره جات که در نتیجه وصلت عسا کر مغول با سا کنین منطقه صورت گرفته است زیرا از این تاریخ به اصطلاح هزاره برای اولین بار ابراز وجود نموده است قبل از آن به نظر نمی رسید. ممکن است که مردم هزاره از راه زبان وکلمات، با مغولها نسبت دهند مطلب این است که زبان مردم هزاره فعلآ جزء از زبان پارسی می با شند، به این معنی که روش واسلوب زبانشان فارسی محسوب می شود ولی در بین کلمات واسماء ونامهای آنان کلمات واسماء مغولی زیاد است وجود کلمات مغولی بیانگر این است که این مردم روز گاری با این زبان سرو کار داشته اند اینک به طور نمونه چند لفظی در این جا آورده می شود. 1 ) ابغه هزاره گی، وابغه مغولی برادر پدر 2) آشار هزاره گی، آشار مغولی به معنی بسیج نمودن برای کار. 3) الوس هزاره گی ، ومغولی به معنی جمعیت. 4) بای هزاره گی بای وابایان مغولی به معنی ثروتمند. 5) بلجه هزاره گی ، بلجا مغولی به معنی وعده. 6) توره هزاره گی توره مغولی به معنی سخن گفتن. 7)جیجی در هردو زبان به معنی پستان. 8) چوک در هردو زبان به معنی خم شدن انسان است. 9) خا تون در هردو زبان به معنی زن محترمه است. 10)ناور در هردو زبان به معنی حوض بزرگ از آب می باشد. آقای استاد حاج کاظم یزدانی در این را بطه کتابی تحت عنوان « فرهنگ ع میانه » نوشته که در آن خیلی از الفاظ مغولی وترکی معدو استعمال مردم هزاره مشخص شده است واین تدا خل لغات دلیل بر اینکه این مردم سابفه آن زبان را داشته وزمانی که زبان فارسی را بر گزیده اند باز تعدادی از کلمات والفاظ را نگه داشته اند. یکی از دلا یل بر اینکه مردم هزاره مغول می باشند اختلاط وترکیب وامتزاج آنان ( قوم هزاره) با نکودری هاست. هزاره ها ونکودری ها در جریان تاریخ وتحولات در کنار وپهلوی هم بوده وبا هم امتزاج داشته اند بگونه ای که در همه مسا یل وپیش آمد ها با هم نوا وهمدرد بوده و در جنگها با هم شرکت داشته اند. نکودریها در اصل مغولند آنان از قوام ونیروی « نکودرنئین» از فرزندان جغتایی خان بن چنگیز واز سرداران او کتایی بوده ودر عهد او به جانب غور وغزنی فرستاده شد، بعد ها همین مردم با هزاره ها یک جا گردید با هم در حوادث وپیشا مد ها هما هنگ گردیدند وبه مرور زمان نام نکو دری کا ملآ از نظر ها افتاد وهمه به نام هزاره خوانده شدند. نکته ای که از قضیه فوق به دست می آید این است که نکودریهایی معروف جزء لشکریان جغتایی خان بن چنگیز خان واز تبار مغولها بوده اند که با ایلی خانان ایران نیز در گیری داشته اند وبعد همین مردم با مردم هزاره متحید گردیده اند. ( احمد رامین رازی آورده است: نفوذ تدریجی نکو دریها به هزاره جات سبب گردید که آنها به تدریج در بین ساکنین محلی به نام هزاره معروف گشته وآب شوند طوری که اگر از اواخر قرن پانزده تا شروع قرن هفده در منابع تاریخی گفتاری در باره نکودریها می شد هم چنین اشاره ای به هزاره نیز صورت می گرفت که آنان به گروههای مستقل معروف بودند ولی دراواخر قرن هفده در منابع تاریخی وگفتاری در مورد نکو دریهای مستقل به نظر نمی رسید ونکو دریها به صفت یکی از گروهها ویا طوایف هزاره شمرده می شدند. مهترین نکته را در این مسئا له تشکیل ملت هزاره با خصو صیات کامل یک قوم طی این دوران در بر می گیرد، یعنی بعد از اوا خر قرن هفده می توان پیرا مون تاریخ ملت هزاره به عنوان یک ملت جدا گانه ومستقل گفتگو کرد نه در باره یک طایفه یا یک فرقه عسا کر مغولی سا کن در مناطق شرقی ایران یا مناطق مرکزی افغا نستان کنونی( تاریخ ملی هزاره ها ) ( نتیجه اینکه نکودریها ی مغولی با هزاره ها ترکیب و مخلوط شده اند که یک ملت به نام هزاره گردیدند، این ترکیب وامتزاج در صورتی که ما به الا شتراک در بیشان نمی بود ممکن نبود، وآنان ما به الا شتراک مغول بودن وپیوند در نژاد وتبار است. تاریخ نامه هرات هروی ) علا وه بر دلایل ذکر شده بر ریشه مغولی هزاره ها بقا ء نامهای بعضی از سرداران مغول است که فعلآ اقوامی به نام آنها در بین هزاره موجودند مانند. دای چوپان که امیر چو پان یکی از سرداران معروف ایلخا نان بود ونامی بوغا ء وایل خان وغیره است. ادامه دارد بهار آمد که خشکه لای کابل
نمانده مستی یی در بای کابل بهار آمد که جان بخشی نماند هوای صبح روح افزای کابل
بهار آمد جهان شد شاد و خندان به سیل گل بر آمد پیسه داران همی بیجاره مفلس با رخ زرد بهر جائی روانی از پی نان
شب شنبه ز کابل بار کردم غلط کردم که پشت با یار کردم رسیدم بر لب در یای آمو نشستم گریه ای بسیار کردم
به کابل جان رسیدم یارم آمد بلند بالا شیرین گفتارم آمد گرفتم بوسه از دور لبانش شفا در جا نک بیمارم آمد سال نو بر همه دوستان مبارک باد امید که سال خوب و خوشی داشته باشید.. کابل شهر خوب نیست دلم مدت یک ماه هوای پاک وطن کرد دلم به کوههای بلند وسبزه زار های وطن تنگ شده بود دوستان در این سفر جایی همه ای تان خالیست یاد آن کوههای که می رفتیم دوستان بخیر..... من منتظرت شدم ولي در نزدي هر چه بر من گذشت حقم بود من از اين بيشتر سزاوارم تو گناهي نداري اي زيبا مرگ بر من كه دوستت دارم تقديم به تو که : يادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانيت در تمام وجودم است عزيزم محبت را در پاکي نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معني کردم وبدان که زيباترين لحظه هايم در کنار تو بودن است
شماری از نمایندگان مرد هزاره در مجلس نمایندگان افغانستان، با برگزاری یک گردهمایی اعتراضی در غرب شهر کابل، رد دو نامزد وزیر از سوی این مجلس نمایندگان را محکوم کردند. در این گرد همایی که صدها تن از هزاره های شهر کابل شرکت داشتند، حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان به گرایشهای قومی و عمل نکردن به وعده های انتخاباتی اش محکوم شد. محمد محقق نماینده نماینده کابل در مجلس نمایندگان و از سخنرانان این گرد همایی گفت مردم هزاره رای شان را که به آقای کرزی داده بودند پس گرفتند و تاکید کرد که اکنون آقای کرزی یک رئیس جمهور مشروع نیست. آقای محقق هشدار داد، هرگاه پس از این بحرانی به وجود آید پاسخگوی آن آقای کرزی خواهد بود. محمد محقق همچنین افزود آقای کرزی هنوز فرصت دارد تا به وعده ها اش عمل کند. در غیر آن دست به سازماندهی تحرکات سیاسی خواهند زد. واگزاری پنج وزارت خانه به قوم هزاره، تبدیل دو ولسوالی هزاره نشین به ولایت، بازسازی جاده های مناطق مرکزی و جلوگیری از رفتن کوچی ها به مناطق هزاره مرکزی از مواردی است که به گفته آقای محقق، قبل از برگزاری انتخابات از سوی آقای کرزی به او قول داده بود. اما حامد علمی یکی از سخنگویان ریاست دفتر ریاست جمهوری در واکنش به این اظهارات آقای محقق گفت، رد وزرای پیشنهادی از صلاحیت های مجلس نمایندگان است. او گفت آقای کرزی تلاش می کند بر اساس قانون اساسی مقام های شایسته را به هزاره ها بدهد. هفته گذشته سرور دانش وزیر عدلیه پیشین که از سوی آقای کرزی به عنوان وزیر تحصیلات عالی به مجلس معرفی شده بود، برای سومین بار رد صلاحیت شد. داوود علی نجفی رئیس دبیرخانه کمیسیون انتخابات جنجالی ریاست جمهوری گذشته، به عنوان وزیر تحصیلات عالی معرفی شده بود، دومین وزیری بود که از سوی مجلس، رد صلاحیت شد. در دوره های قبلی نیز نامزدهای هزاره، از سوی مجلس نمایندگان رد صلاحیت شده بودند. کاندید بهحمدالله کـــه سجــــادی وکــیل شـــــد هــــزاره زیــــر پــا ســید خجیل شـــــد وفــــــا از پـــیش سجــــادی ز دنبــــال بــه گـــوش خلــق عالم قال و قیل شـــد چنان از علم و حکمت میفزود حـــرف که روبــای زمــــانه همچو فیل شــــــد همی بست او بـــه توره بند زر سنـگ دو چشم بی رمق دریــــای نـیل شـــــد زدردوزخــــــم نـــاســــوز رعـــایــــــا چنان گفتی کــــه درمـــان درد سیل شد طبیبی بـــر ســـر بـــالـــین هــــر کس دوا آورده بــــا ذکــــر جــمیل شــــــد همــی رفتی به هر مکتب چو واعــظ پی دست آوری رای گردو کیــل شــد ز شیرین و جــــان گفتـــن ای دوست دهـــان خلـق شیـــرین بی دلیــل شـــد بیا ای محتسب یــــک سنجش اریــــم چنــــان از نقـــطه ایــن فــیل قیـل شد کـــنون کــه کام در دست طبیب است وعیـــدو وعـــده هـــا از چه قبیل شـد بـــــــنای بنـــــــد زرسنــگ آب دارد ویــــاآن قیـــل وقــــال بـامضمعل شد تمــام درد درجـــان جــای بــرجـــای دوای درد دل از چــــــه قلیـــل شــــد بـــــنا هـــــــای شـــــکوهمــند کلینیک بـــــه قبــــرســــتان تاریخ زیر گل شد از آن پوف و پتاق روز کــانـــدیــــــــد کدامش یک در عمل ای دل شکیل شـد پـــدیـــد است سال نیکـــو از بهـــارش ندیدم روز خوب عمـرم چهـــل شـــــد وکیلان تا به کــــرسی لنگــــر انداخت معاش کــــافی را خـــواهــان ز دل شد زمـــوتــــر کـــوچ و فرنیچر هوس ها کمــودو شــــاور و کــــاخ جلیل شـــــد بشر دوست هرچه گفت از حال مسکین ولی بیچاره گک هر جـــا ذلـــیل شـــــد نـــدای حق انــــالحق هــــر که گــــفتا زتهمت ها گــــران بــــار سقیل شــــد غــــلام و مـــزدورو مامور خوشخوی ولی آزادگان یــک یــک سجـــیل شـــد گــــرفتـــار چنین شــــورا و مــــجلس خجــــل در گـــــوشه مردان اصیل شد اشعار انقلابی در وصف وزیر دفاع کشور ازخواب گران برخیز ای رهبـــرجنـــــگ آخـــر درکـــاوچ مکــــــن خــرخـــرمــــانند پلنگ آخــر غـــلطیدن فـــرنیــــــچر زین پهـــلوبه آن پهـــول صــــــــد فــاژه وخــــم یازه دردوردلنــگ آخـــر عــــزم سفــــــردولت تــا حــــجره حمــام اســت بـــرخیز وغـــیرت کـــن، کـن شانه تفنگ آخـــر ازمــدرسه دیــوبنــــــد پتکی به ســــرش سمـبول چپلی په پشو راغی بــــا واسکت تـــنگ آخـــــر درپیش دوچشــــــــمانت درخـــاک نــــیاکــــانت ازارگ کمین گــــاهی، گـــاهی دهــــمزنـگ آخر بـــرخــــیز وغیرت کن از کــاخ بــــیا بــــیرون یک گــــزمه بزن استـــر درکشـــور لنگ آخـر دینـدار شــده کافــــر پیچه به ســـرش بـــــمبول درپیچش دستارش نـــیرنـــگ وفــــــرنگ اخــر بــرخیــز وغیرت کـــن، درزه کمــــان بگـــزار ازشست رهــــــا بنمای یک تیـــــر خدنگ آخــر شایـــد کـــــه هــــدف باشد حلقـــــــوم ابوهــمار آزاد شـــــود کشـــور از سلطه جنــــگ اخـــــر درمجلس لوی جرگــه رای فزون بـــــه بــــــه بازی به چه منوال است رنگ از پی رنگ آخر حله که پکول والــــــه در بام کلـــوخ انـــداخت ازبهـــردفـــاعی خاک بــــرگیر تــــوسنگ آخر چشمان تــــو بـــردالـــــر لب بــــرلب پیمـــانه پامـــال شـــود کشور ای مـــایـــه ننگ اخـــــر آخیر شــده این جــاوید از کار کـــــــــلان استر پامــــــــال شده این مردم از دست تفنگ آخـــر برو چـــــون مــرا دیدی بعشقت مبتلا، رفتی بــرو چـــون بـــدانستی که میخواستم ترا رفتی برو هــرچـه گفتم من نیگوئی ترک مـا گفتی بگو هـــرچـــه کـــردم التماس و اتجــاه رفتی برو پشت پـــــا بر عهد و بر پیمان زدی وزپیش مــا راست ســوی خصم کجــــرفتار مـا رفتی برو گــــر بسوی مـدعی رفتی چه غم یا سوی غیر از بــرمـــا چــونــکه رفتی هـر کجا رفتی بـرو بــار دیــگـــرنزد ما گــر آمـدی خوش آمدی ور دو بـــاره نیــز رفتی خوش بجـــا رفتی برو نه خــدا حافظ بمن گفتی و نه کـــردی وداع وز بـــرم بیگانـــه وار ای آشـنــا رفتی بــــرو جــاوید ی خود را به این زودی چـرا بردی زیاد ورنـــه خـــود دانی نمیگویــم چــــرا رفتی بـرو
من از تبار مهرم از سرزمین باران
از خاندان پاییز از فصل برگریزان
من وارث خزانم از جنس ناب رویا
از نسل باد و برگم همرنگ موج دریا
من از نژاد ابرم سرشارم از ترانه
دارم ز قاصدکها پیغام و صد نشانه
من زاده ی خروشم کوهم به وقت طوفان
هم بغض آفتابم هم نغمه ی بهاران
من زادگاه شعرم شوری به سینه دارم
از عشق می نویسم شعر است کوله بارم
من از دیار نورم چون شعله گرم و سوزان
خورشید می تراود از مهرماه تابان
همیشه برای شما مینویسم با نظر های مثبت شما میتوانیم چهره این وبلاک را تغیر بدهیم اشعار کاملان حقیقی مطابق به درد این مردم غم دیده فقط برای درد این وطن که در دلهای شما عزیزان وجود دارد نوشته شده تا باشد شما دوستان غرق عشق بر وطن نظر بدهید و اشعار تان را با دریافت عضویت در این وبلاک برای عزیزان تان به نشر بسپارید
وزارت خانه بنازم آنکه عضو، چــــک و چـــور ه به مـــامور خوب و با مدیر چی جوره بــــرایش هــــر رژیمی ایــــــده آلـــــــه و بــــــا هـــــر دیدگاهی اهـــــل حـــــاله بـــــــرای یـــک معین و بی ســواد زور رئیس می رقصه و با تــــار و تمبــــور بـــــــرای دولت جمهــور و غم خــــوار رژیــــم طــــالیبــــــانی را طرفـــــــــدار مـــــــــثال دایـــــــه ء ،بــــهتر زمــــادر میشه از طــــــالبان هــــم گــــاهی بدتــر زمــــــانی ضــــد اصـــــــلاحـــات میشه و گاهی بــــــــــا چپی هــا قــــــوم خیشه دموکرات و آنارشیست و چــپ و راست هــــــوار داره خــــلاصه بی کم و کاست اصـــــولاً با سی آی اه هــــــــــا رفیقــــه ز پول و زور قــــــدرت چـــــــــاق چــاقه همیشه نــــان به نــــــرخ روز خــــورده نمیدانـــم ازین خــــوردن چی بــــــــــرده دهان چــــــــون اندکی بشتر شریــــــــــنه شــــــــرینه او همیشه چــــــرپ و چیـله به صبــــــــــحی او طـــــرفدار فـــــــلانی به شب بــــــا غیر مشغولی تـــبـــــــــــاهی اگــــــــــــر جاوید هــــــم آید سری کــــــار میشـــــه او را غـــــــلام کفــــــش بــــردار jaweed.hooman@facebook.com
جمهوری افغانستان بنازم آنکه عضو، چک و چـــور ه به مردم خوب و با ملت چی جوره برایش هر رژیمی ایــــــده آلـــــــه و با هـــــر دیدگاهی اهـــــل حـــــاله بـــــــرای پاکستان و طالب کـــــور می رقصه با نواری تــــار و تمبور بـــــــرای دولت جمهور و غم خوار رژیــــم طــــالیبانی را طرفـــــــــدار مـــــــــثال دایه ء ،بــــهتر زمــــادر میشه از طــــــالبان هم گاهی بدتر زمــــــانی ضد اصلاحـــات میشه و گاهی بــــــــــا چپی ها قــــــوم خیشه دموکرات و آنارشیست و چپ و راست هــــــوار داره خلاصه بی کم و کاست اصـــــولاً با سی آی اه هــــــــــا رفیقه
ز پول و زور قدرت چـــــــــاق چــاقه همیشه نان به نــــــرخ روز خــــورده نمیدانـــم ازین خــــوردن چی بـــــرده دهان چــــــــون اندکی زیــــــر سبیله سبیــــل او همیشه چــــــرپ و چیـله به صبحی او طـــــرفدار فـــــــلانی به شب بــــــا غیر مشغولی تـــباهی اگر جاوید هــــــم آید سری کــــــار میشه او را غـــــــلام کفش بــــردار
حقیقت عشق
زمان چه به سرعت می گذرد!
هر روز در گذر لحظه ها و خاطره ها به این می اندیشم که خوشبختی چه چیز جز این می تواند باشد؟
چه چیز جز لبخند عاشقانه ی تو؟؟؟
شیرینی لبخندت، حرارت نگاهت و استقامت شانه هایت که آرامش لحظه های دلتنگی من است!
و این حقیقت خوشبختیست!
تا همیشه می خوانمت...
تو که معنای عشقی!
هر سال که می گذرد دلبسته تر از پیش جام عشق را از دستان تو بر می گیرم و می نوشم!
می خواهم تا زنده ام سایبانم باشی!
می خواهم تا توان سخن گفتنم هست، هر سال در چنین روزی در چشمهایت بنگرم و با لبخند بوسه بارانت کنم و احساسم را در پوششی از نور در شادمانی روز میلادت به تو هدیه کنم!
با من بمان که دلیل بودن منی...
همسفرم...
همسرم...
...
چون نیست حقیقت و یقین اندر دست
نتوان به امید شک همه عمر نشست
هان تا ننهیم جام می از کف دست
در بی خبری مرد چه هشیار و چه مست
***
در لوح نشان بودنی ها بودست
پیوسته قلم ز نیک و بد فرسودست
در روز ازل هرآنچه بایست نوشت
غم خوردن و کوشیدن ما بیهودست
***
جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
***
این کوزه چو من عاشق زاری بودست
در بند سر زلف نگاری بودست
این دست که بر گردن آن می بینی
دستیست که بر گردن یاری بودست
***
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بارتن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
***
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
***
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری دل بستی گفتا شیخ تو آنچه گویی هستم آیا تو چنان که می نمایی هستی؟ *** ای صاحب فتوا زتو پرکارتریم با این همه مستی زتو هوشیارتریم تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بده کدام خونخوارتریم؟ مادران مهربان و پدران در قسمت غذا دادن اطفال تان نکته نمایش شده در نظر بگیرد ! hacking چيست؟ hacking نوعي حمله ضد امنيتي در شبكه است به طوريكه حمله كننده ارتباط را در دست مي گيرد. درست مانند يك طیاره ربا كه كنترل پرواز را بدست مي گيرد.(hacking به معناي طیاره رباست.) در يك نوع از اين حمله ها در حاليكه قرباني ارتباط خود را با جايي برقرار كرده و در حال انجام كار خود است، هيجاكر كنترل اين ارتباط را در دست مي گيرد. حمله كننده مانع از رسيدن پيغام ها مي شود و در عوض پيغام خود را براي طرفين مي فرستد. و در اين حال طرفين گمان مي كنند كه مستقيماً با هم در ارتباط هستند. هيجاكرها براي اين كار از يك نرم افزار استفاده مي كنند كه در برابر كاربر همانند يك سرور ظاهر مي شود و در برابر سرور مانند يك كاربر ظاهر مي شود. و به اين ترتيب مخفيانه خرابكاري را شروع مي كند. به اين ترتيب خرابكار مي تواند به پيغامهاي شما دسترسي داشته باشد يا آنها را آن طور كه دوست دارد دستكاري كند و سپس ارسال كند. يك نوع ديگر از هيجاكينگ ها مربوط به مرورگرها هستند. در اين نوع كاربر به سايتي غير از آنچه درخواست كرده است هدايت مي شود. از اين نوع خرابكاري دو نوع وجود دارد كه در يك نوع از آن خرابكار به اطلاعات دومين كه در سرور ثبت شده است دست پيدا مي كند. و آنها را تغيير مي دهد به طوريكه با درخواست يك صفحه از طرف كاربر صفحه اي جعلي براي او باز مي شود. معمولاً اين صفحات توسط همين خرابكارها ساخته شده است. در اين صفحه پيغامي نمايش داده مي شود به اين شرح كه اين وب سايت مسدود شده است. در حاليكه اين گونه نيست و فقط يك سرور از كار افتاده است. جلوگيري از اين نوع هيجاكينگ مشكل است چون مديران معمولاً بر روي اطلاعات سيستم نام دامنه روي سرور خود كنترل دارند ولي بر روي سرورهاي DNS پايين دست كنترلي ندارند. در نوع ديگر خرابكار ايميل هاي معتبر را پيدا مي كند و inbox آنها را پر مي كند. اين نوع از حمله قابل پيشگيري است. در نوع ديگري از هيجاكينگ خرابكار به سادگي دوميني با نام شبيه به نام يك وب سايت ديگر ثبت مي كند. اين نام معمولاً از غلط املائي يا اشتباهات تايپي حاصل مي شود. كه در اين نوع معمولاً كاربر را به يك سايت غير اخلاقي (با هدف كسب درآمد) هدايت مي كند.
همه در بیست زرات هستیم به خدا وند باور کنید چون هر کی هر چی تصور کنید همان خواهد بود ولی تصور کیند خدا است بیشک است یکتا و تنها و بی نیاز است از حضرت علي (ع)
الگوی انسان کاملاز دید حضرت علی عآن کس که در عیب خود بنگرد، از عیب جویی دیگران باز ماند، و کسی که به روزی خدا خشنود باشد، بر آنچه از دست رود اندوهگین نباشد، و هر کسی که شمشیر ستم برکشد با آن کشته شود، و آن کس که در کار ها خود را به رنج اندازد خود را هلاک سازد، و هر کس خود را در گرداب های بلا افکند غرق گردد، و هر کس به جاهای بدنام قد گذاشت متهم گردید. و کسی که زیاد سخن گوید زیاد هم اشتباه دارد و هر کس که بسیار اشتباه کرد، شرم و حیا او اندک است، و آن که شرم و حیاء او اندک است، پرهیزکاری او نیز اندک خواهد بود و کسی که پرهیزکاری او اندک باشد دلش مرده، و آن که دلش مرده باشد در آتش جهنم سقوط خواهد کرد. و آن کس که زشتی های مردم را بنگرد و آن را زشت بشمارد، سپس همان زشتی ها را مرتکب می شود، پس او احمقی واقعی است. قناعت مالی است که پایان نیابد، و آن کسی که فراوان به یاد مرگ باشد در دنیا به اندک چیزی خشنود است، و هر کس بداند که گفتار او نیز از اعمال او محسوب می شود جز به ضرورت سخن نگوید. دو بیتی ها شبکه سراسری مردم هزاره بزودی برای یافتن زوایای تاریخی و گذشته مردم هزاره و نحوه پراکندگی جمعیتی آنان، پروژه ژنتیک مردم هزاره را با بررسی دی ان ای (DNA) شاخه ی مادری و پدری معرفی می کند. با راه اندازی پروژه دی ان ای می توان از افق بازتری به تاریخ مردم هزاره نگریست و علاوه بر پاسخ دادن به انبوه پرسش های نسل جدید درباره تاریخ، پاسخی علمی به جعل کاری های دشمنان مردم هزاره درباره تاریخ داد.
نمی دانم نـمی دانــم پـس از مــرگـــــــم کسی یـادم کند یانه؟ بـــخــوانــــــــد دفــتـر شعـرم، مرا شادم کند یا نه؟ مـــنی کـــه بـــا امیــد لـطف یـزدان رفتم از دنیــــا نـــمی دانم که او گوشی به فریادم کند یــــــــــا نه؟ هـــر آنکس را کــه در دنیا زخود رنجانده ام گاهی نــمی دانـــم زبـنــد خــویـش آزادم کــــــــند یا نه؟ اگــــــر بــا تیـشه طـعـنـه بـشـد ویـران دلی از مــــن نــمی دانــم کــه آن ویــــــــــرانـــه آبادم کند یا نه؟ بـه نـاحـق گـر کـه خوردم مالی از طفل یتیم اینــــک نمــــــــــی دانـــم کــه بــا بـخشیدنم شادم کند یا نه؟ اگـــــــرگــردیـد نیــلی صـورتی از ســــیلی و مُـشـتم نــمی دانــم گـــــــــذ شــتــش خـانه آبادم کند یانه؟ اگــر گـاهی دل مــادر زخـود رنــجــانـده گرداندم نـــمی دانــــــــم کــه شیرش را حلالم میکند یانه؟ ز فـــــــــرمان پــدر گاهی اگـــرپیــچیده ام سر را نــمی دانــــــــم کــه با بخشش زلالم می کند یانه؟ اگــر حــقی بـه ناحق کرده ام در طول عمر خـــــود نــمی دانـم کـه صاحب حق خلاصم می کنـد یـانه؟ اگــر گــامی بــه راه کــج نهادم ، پــای درظــلمت نــمی دانــم کــه پا فکری به حالــم می کند یـــانه؟ دروغــم گــر کــه فــردی را گــرفــتـار بلا گردانــد گــذ شــتـش آنــک آســوده خـیـالم می کـــند یا نه؟ دل جــاویـــد گــر رنـجـیـده شد از دست این و آن نــمــی دانــم کـــه دل دور از ملالم می کنــد یا نه؟ شبکه سراسری مردم هزاره: نسل کشی و کشتار سیستماتیک مردم هزاره همچنان ادامه دارد. در چند روز گذشته ده ها تن از مردم هزاره فقط به جرم هزاره بودن به شکل بیرحمانه ای به وسیله ی گروه های تروریستی و دشمنان مردم هزاره کشته و زخمی شدند. در کشتار مردم هزاره دست هایی در حکومت پاکستان، پولیس و سرویس های استخباراتی این کشور، همراه با گروه های تروریستی مانند لشکر جنگوی، القاعده و طالبان دخالت مستقیم دارند. دنیای این روزای من، هم قد تن پـــوشم شده
در حسرت فردای تو، تقویمم و پر می کــــــــنم درباره وبلاگ سلام دوستان من این وبلاگ را تقدیم میکنم به شما و پروانه عزیزم با اینکه او اصلا هیچی از نوشته های من را درک نمیکنه ولی من عاشقانه برای او مینویسم عزیزانم امیدوارم روزی همه ی نوشته هام را که با تمام وجودم برایت نوشتم بخونی و بدانی که چقدر دوستت داشتم.....من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم. ای بهار زندگی ام اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد برگرد باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده. بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم بدان که قلب من هم شکسته بدان که روحم از همه دردها خسته شده. این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد. بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام آخرین مطالب نويسندگان موضوعات پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|