جناب شیخ (م)
ای تاجــر مذهب تو بیا فکر دیگــــــــــر کن
چـــون جیب تو خالیست به تقریب گذر کن
فـــتوای بــــــر آور تو از دوده کوچـــــــــــک
انــدیشه نو نو را تو هدیــــــــه به پـدرکــن
در پیش دو چشمت چو مظلم سپردجــان
یک خنده قهقــــه زن و تو عربده ســـر کن
از گنچ نهــــانی کــــه نشـــــد وارد دفـــتر
از صادره هم نیست خبر دیده به در کــــن
با خیــــل یتیمــــان که پـــــدر رفت راحت
یک گوشه چشمی به سوی دیده تر کن
باز باب سخن روضه رضـــوان بفروشــــی
از باب عمل خورده جوی تقسیم خـــرکن
یک کــــرده نیکو که بود گـــــــرچه بحیوان
عمامه بسر کرده به فردوس سفــــــر کن
بردوش قبا کـــــرده عبا جلـــــوه دیگــــــر
با زهــــــد ریائی ز خــــــــــداوند حذر کن
از سفسطه بگذر تو زین کنج خـــــــرابات
باری به سر چوک بیا عزم هـــــــــــنر کن
معلوم جهان نیست که این مـــدرسه تو
احرام به مصر است بیا خوب نظــــــر کن
روزی که پسر مــــــــرد چو فرعون بیارای
با هیکل مومیایی و تابوت حجـــــــــر کن
با خیــــــل غــــــلامان و گنیـــزان ز دربار
در مقـــــبره بگـــــذار و طـــوماری ببر کن
بنویس که همین شیخ بود بن فــــــلانی
تبلیغ کـــــلافه تو به اوصـــــــاف پسر کن
بنویس که ره کـــوته جنت فقط اینجاست
احـــــرام من اینست تمـــــدن تو خبر کن
نظرات شما عزیزان:
ع.تلاش 
ساعت9:36---24 آبان 1390
خدا را شکر در سالیان اخیر مردم عزیز ما رو به مطالعه و علم آورده اند. به همین جهت آگاهی و فهمیدگی شان بیشتر و بیشتر شده و در آینده هم بیشتر خواهد شد. دیگر جای برای کسانی نخواهد ماند که مذهب را آله بدست آوردن روزی خود ساخته اند و بس. خود شان هم باید بفهمند که دیگر خیانت بس است وگرنه جایگاه شان در جامعه روز به روز تضعیف خواهد شد.
پاسخ: تشکر علی عزیز لطف کردید